اگر زمانی بازیگران برای احیای نیروی خود بهروی صحنه تئاتر میرفتند، امروزه از سینما و تلویزیون برای نفس تازهکردن به تئاتر میروند؛ به جاییکه داستانهایی با خطوط قرمز پررنگ را میتوان روایت کرد
اگر از بازیگران قدیمی و پیشکسوت بپرسید نیروی خود را چگونه احیا میکنید، حتماً خواهند گفت روی صحنه تئاتر میروم و در یک نمایش بازی میکنم. آنها معتقدند در تئاتر بیواسطه با مخاطب در ارتباطند و در لحظه واکنش او را دریافت میکنند و در همانزمان متوجه میشوند که کجای کارشان اشتباه است و کجا آنقدر قوت دارد که بیننده را به وجد میآورد و ازنظر احساسی با او همخوان میشود.
بازیگر در تئاتر بیواسطه دوربین و میکرفون، نقشش را ارائه میکند و چون میداند جای هیچ خطایی نیست، از صدایش محافظت میکند که بیانش از بین نرود و بدنش را به اصطلاح روی فرم نگه میدارد تا بتواند از زبان بدن بهدرستی استفاده کند و آن را در خدمت نقشآفرینی بگیرد. شاید همه این دلایل باعث شده که هنرمندان، صحنه تئاتر را خواستگاه بازیگری بدانند و این هنر را بازیگرپرور معرفی کنند. بازیگری که از تئاتر به سینما و تلویزیون آمده باشد، میداند که چگونه مقابل دوربین میدانداری کند و بازی قابلقبولی از خود ارائه دهد. هرچند تا چندینسال قبل باورها بر این بود که بازیگران تئاتر مقابل دوربین اغراقشده بازی میکنند، چون لنز، دوربین و میکرفون را نمیشناسند، اما اکنون دیگر این مسائل هم حل شده است.
شاید همین شناخت بازیگران از مدیوم تصویر و صحنه تئاتر است که باعث شده بازیگری در ایران مرزها را نادیده بگیرد؛ بازیگران تئاتر با هدف کسب درآمد بیشتر مترصدند که ازطرف کارگردان تلویزیون یا سینما به کار دعوت شوند و ازطرفی کارگردانان تئاتر هرزمان که احساس میکنند باید به فکر تأمین گیشه خود باشند، بهسراغ ستارههای سینما میروند و آنها را به کارشان دعوت میکنند، هرچند این بازیگر تجربه تئاتری نداشته باشد و نتواند بازی قابلقبولی از خود به نمایش بگذارد.
گردونه دلالبازی
مرزهای بازیگری در ایران بهشکل اغراقآمیزی قاطی شده است. اگر تا چندسال قبل کارگردانان سینما از بازیگران تلویزیون در کارهایشان استفاده نمیکردند، حالا اتفاقاً برای رونق گیشه بهسراغ بازیگران تلویزیون میروند که بین مردم محبوبیت کسب کردهاند. کارگردانان شاخص تلویزیون هم بهسراغ بازیگرانی میروند که سینما و تئاتر را به تصرف خود درآوردهاند و اتفاقاً بیشتر دیده میشوند و در این میان موضوعی شکل میگیرد که مافیای بازیگری نامیده میشود. گویا دلالانی وارد هنرهای تصویری و نمایشی شدهاند که با دریافت پورسانتهای خوب، تعدادی از بازیگران را به چهرههای پرکار تئاتر، سینما و تلویزیون تبدیل کردهاند و اگر بازیگر یا بازیگرانی با این دلالها در ارتباط نباشند و یا نتوانند و نخواهند زیر بار دادن پورسانت بروند، بهمرور از گردونه بازیگری خارج میشوند؛ اتفاقی که برای خیلی از بازیگران رخ داده است.
یک بام و چند هوای نظارت
حالا دیگر میتوان تقریباً حکم قطعی داد که بازیگرسالاری، هنرهای نمایشی ایران را درگیر خود کرده است. تعدادی بازیگر هستند که بنا به تواناییها و نوع ظاهر و حتی پوششی که دارند، جهت داستانهای سینمایی را تغییر میدهند و حتی در تلویزیون که مقررات سفت و سختتری برای تصویب فیلمنامه و نمایش دارد، در داستان و موضوع هم تأثیر میگذارند. اما واقعیت این است که سینما، شورای نظارتی در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دارد که گاهی خودی نشان میدهد و اگر فیلمی دیگر بیش از اندازه حریمها و خطقرمزهای فرهنگی را نادیده گرفته باشد، آن را اصلاح و یا کلاً از اکران آن جلوگیری میکند. هرچند فشارهای خارجی آنقدر به سازمان سینمایی زیادی است که فیلمهای بهشدت افراطی ازنظر محتوا و یا حجاب بازیگران دچار ممیزی میشوند. البته این سازمان تلاش میکند که در زمان ساخت بر آثار سینمایی نظارت داشته باشد که در حوزه این هنر بسیار پرمخاطب، دچار اما و اگر نشود و اذهان عمومی و کلیت جامعه را علیه خود برنیاشوبد. شبکههای اجتماعی و فضای مجازی امکان اعتراضات فیلمسازان را زیاد کرده و آنها خیلی زود میتوانند موجی از اعتراضات را روانه سازمان سینمایی کنند و وزارت ارشاد هم تمایل چندانی ندارد که با این موج روبهرو شود. شاید به همین دلیل است که از روش تساهل و تعامل با کارگردانان استفاده میکند تا کار به جاهای باریک نکشد.
تلویزیون هم که تاحدی مرزهایش مشخص است و هرجاییکه کار از دست کارگردان، تهیهکننده، ناظر کیفی، مدیرگروه فیلم و سریال و مدیر شبکه خارج شود، ناظر پخش هرآنچه را که مطلوب این سازمان نباشد، جلوی آن را میگیرد و چندان هم برایش مهم نیست که بعد موجی از اعتراض راه میافتد یا خیر!
آزادی میخواهی برو تئاتر!
اگر زمانی بازیگران برای احیای نیروی خود بهروی صحنه تئاتر میرفتند تا آنچه آموختهاند را بازبینی کنند، امروزه بازیگران از سینما و تلویزیون برای نفس تازه کردن به تئاتر میروند؛ به جاییکه چندان نظارتی بر آن نیست و داستانهایی با خطوط قرمز پررنگ را میتوان روایت کرد و درباره نوع حجاب و گریم هم کسی نیست که بهاصطلاح گیر بدهد و یا کار را به آنجا برساند که نمایشی توقیف شود.
این را که تئاتر محلی شده برای بیان مشکلات و معضلاتی مانند زنان کارتنخواب و یا خیانت زن و مرد به یکدیگر که اینروزها به بحرانی جدی در جامعه ما تبدیل شده، باید به فال نیک گرفت. این موضوعات با کمترین سانسور روی صحنه نمایش روایت میشوند و مردم بیواسطه با مشکلاتی که خود یا اطرافیانشان درگیر آن هستند، آشنا میشوند و در بسیاری از موارد بعد از تماشای نمایش کمی فکر میکنند و موضوع را از زوایای مختلف رصد میکنند؛ و این همان هدفی است که تئاتر از ابتدای بهوجود آمدن در پی آن بوده است.
اما واقعیت این است که روش بازگو کردن این داستانها مغایرت زیادی با فرهنگ عمومی ما دارد. فرهنگی که ریشه در باورهای سنتی و اسلامی دارد و نمیتوان آن را نادیده گرفت. اگر در سینما و تلویزیون پوشش بازیگران باید استانداردهایی داشته باشد، در تئاتر بهکلی نادیده گرفته میشود و معمولاً پوشش بازیگران، بهخصوص بازیگران زن با آنچه به آن ولنگاری فرهنگی گفته میشود بسیار نزدیک است.
روابط بین بازیگران زن و مرد در تئاتر بسیار آزادتر از روابط بازیگران سینما و تلویزیون است. آنها گاهی بنا به آنچه مقتضیات داستان مینامند، حتی دست یکدیگر را میگیرند و یا در جاهایی بازهم بنا به مقتضیات داستان و ماهیت نمایش، حرکاتی انجام میدهند که بیراه نیست اگر بگوییم در سطح عموم جامعه و هنرهای دیگر فقط در تئاتر ایران قابلمشاهده است.
اگر نظارتی است و اگر وزارتخانهای مسئول این نظارت است، بنابراین باید همه شاخههای هنری از قوانین ثابتی پیروی کنند و نمیتوان برای سینما یک قانون گذاشت، برای تئاتر قانونی دیگر و برای شبکه نمایش خانگی هم موازینی دیگر. آنچه مهم است، ماهیت و ذات هنر است که باید محلی باشد برای بیان دغدغههای جامعه و ایجاد سرگرمی برای مردم، اما یک بام و چند هوای نظارت چندان مفید و مؤثر بهنظر نمیرسد.
نظر شما